وا شوقاه...
يكشنبه, ۸ فروردين ۱۳۹۵، ۰۷:۴۳ ق.ظ
سلام
امامِ زمان
دلم برایتان... خودش که می گوید خیلی تنگ شده است
اما گمان نمی کنم که آنقدر ها هم راست بگوید
که فرمودید:
کسی که خدا نافرمانی کند، او را دوست ندارد
اما خب...
دلم را سوار کشتی نجات نکنم چه کنم؟
بگذارم غرق شود؟
دست و پا زدنم را می بینید؟
می بینید تا کجا غرق غفلتم؟
می بینید دیگر حتی نا ندارم دست و پا بزنم؟
نفس ندارم صدایتان کنم؟
معلوم است که می بینید...
این منم که پرده غفلت "صم بکم عمی فهم لا یعقلون" کرده مرا
نگذارید "فهم لا یرجعون" هم بشوم
برم گردانید مولای من
میدانم دیدن شرط نیست
انگار همه ی حرف هایی که از دیدن میزنم
استعاره است
از ولایت شما را داشتن
از شیعه بودن
از با مهدی بودن
از مهدی شدن...
«امیر المؤمنین(ع) رو میشناسی؟
امام زمان با این عظمت، اگر خواستی شعلهور شدنش رو ببینی، پیشش بگو یا علی
علی بن ابیطالب(ع) رو میشناسی عظمتش رو؟ که پیغمبر بهش میگفت فدات بشم.
علی دربارهی امام زمان تو، میدونی چی میگفت؟
أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ : اشاره میکرد با دستش به سینهاش
این رفتار علی بن ابیطالبه! دستش رو میزد رو سینهاش، علی.... علی ....
هَاهْ شَوْقاً إِلَى رُؤْیَتِهِ : چقدر دوست دارم ببینم مهدیمو .... آه چقدر دوست دارم مهدیمو ببینم....
۹۵/۰۱/۰۸